نسخه
خانمی
وارد داروخانه میشه و به دکتر داروساز میگه که به سیانور احتیاج داره!
داروسازه میگه واسه چی سیانور میخوای؟ خانمه توضیح میده که لازمه شوهرش
را مسموم کنه.
چشمهای داروسازه چهارتا میشه و می گه: خدا رحم
کنه، خانوم من نمیتونم به شما سیانور بدم که برید و شوهرتان را بکُشید!
این بر خلاف قوانینه! من مجوز کارم را از دست خواهم داد..... هر دوی ما را
زندانی خواهند کرد و دیگه بدتر از این نمی شه! نه خانوم، نـــه! شما حق
ندارید سیانور داشته باشید و حداقل من به شما سیانور نخواهم
داد
بعد از این حرف خانمه دستش رو می
بره داخل کیفش و از اون یه عکس میاره بیرون؛ عکسی که در اون شوهرش و زن
داروسازه توی یه رستوران داشتند شام میخوردند. داروسازه به عکسه نگاه می
کنه و می گه: چرا به من نگفته بودید که نسخه دارید؟!
چهارشنبه 3 اسفند 1390 - 8:41:58 PM